برخی میگویند بنای ازدواج در بهشت گذاشته شده و ما در این دنیا تنها منتظریم تا فرد مورد نظر به زندگیمان وارد شود. اما آیا ممکن است شخصی که بیشتر از همه متناسب ماست، قبل از ما به دنیا بیاید؟ آیا هنگامی که مردی با خانمی بزرگتر از خودش آشنا میشود، ازدواج با وی صحیح است؟ این سوال فکر مردان زیادی را به خود درگیر کرده است.
بسیاری از مردان تحتتاثیر قوانین نانوشته اجتماعی ترجیح میدهند چنین ازدواجهایی نداشته باشند. البته تا حدی هم حق دارند. زنان در مقایسه با مردان زودتر به بلوغ میرسند. علاوه براین، سن عامل تعیینکنندهای در کسب تجربه است. هر مردی هر چه قدر هم سخت و سرد به نظر برسد، باز هم خواستار همسری است که از او مراقبت کند و او را دوست داشته باشد؛ تقریبا به همان شیوهای که مادرش پیش از این عمل میکرد.
بیشتر مردان براین باورند که با انتخاب همسری جوانتر، شانس بیشتری برای درک متقابل احساسات و نیازهای یکدیگر دارند. همچنین، بیشتر مردان فکر میکنند همسری جوانتر، فرزندانی سالمتر به دنیا خواهد آورد. البته باید به این افراد گفت که عاملی که بسیار مهمتر از جوان بودن مادر است سالم بودن ژنهاست. علاوه بر این، مردان امروزی درک بهتری از زنان همسن و یا کمی بزرگتر از خود دارند. این در حالی است که شانس آنها برای درک زنان کوچکتر در مقایسه با گروه قبلی بسیار کاهش مییابد. عدم درک متقابل نیز وقتی خطرناکتر میشود که منجر به بروز ناهماهنگی در خانواده گردد.
از دیگر سو، اگر نگاهی به اوضاع زنان جوانتر بیندازیم متوجه میشویم که آنها نسبت به حالات و رویکردهای همسر خود حساسترند. احترام بیشتری برای همسر خود قائلند و سعی میکنند تا حد امکان به وی کمک کنند. در عمل، آنها ستون زندگی همسر خود میشوند. در مقابل، زنان بزرگتر به نوعی متکی به خود و مستقلاند اما باز هم مانند مردان در امور زندگی مداخله نمیکنند. نتیجه چنین وضعیتی میتواند موجب بروز بحثها و تنشهای غیرضروری در زندگی همسران باشد.
در برخی جوامع مانند هند این باور غلط وجود دارد که اگر دختری شایسته باشد حتما در سنین پائین موقعیت ازدواج پیدا خواهد کرد. اینها باورهایی است که باید دوباره و دوباره درباره آنها اندیشید.
زوجهای موفق بسیاری هستند که سن خانم بیشتر از سن آقاست و زندگی بسیار شاد و موفقی را سپری میکنند. همه چیز به عشق میان زن و مرد باز میگردد. سن تنها یک عدد است.